بهعنوان یک مدیر محصول، احتمالاً این توصیه را شنیدهاید که دادهها را به قدرت خود تبدیل کنید. اما این موضوع تنها به ایجاد چند نمودار و تصویرسازی برای ارائه به ذینفعان محدود نمیشود. درک نحوهی مدیریت و ارائه انواع مختلف دادهها در مراحل مختلف چرخه عمر محصول میتواند تأثیر قابلتوجهی بر اثربخشی شما داشته باشد.
هر مرحله از کار محصول اساساً شامل متقاعد کردن ذینفعان برای دیدن مسائل از یک زاویه خاص است. پس چرا از دادههای مناسب در قالب مناسب برای انتقال بهتر مفاهیم استفاده نکنیم؟
پیش از آنکه وارد جزئیات شویم، بیایید مشخص کنیم منظور من از داده در این مقاله چیست. داده اساساً هر نوع اطلاعاتی است که (در اغلب موارد) میتوان آن را بهعنوان یک واقعیت در نظر گرفت و برای شکلدهی به یک نظر از آن استفاده کرد.
تصور اشتباه: داده فقط به نمودارها، تصویرسازیها و شاخصهای درصدی محدود میشود.
داده حتی میتواند مانند زیر باشد:
تصاویر اسکرینشات از بازخورد کاربران (پستهای ردیت، انجمنهای گفتوگوی آنلاین، نظرات در شبکههای اجتماعی).
بهعنوان یک مدیر محصول، مشاهده تعداد قابل توجهی از این نوع نظرات میتواند شما را به فکر راهحلهایی برای حل این مشکل برای خریداران Instacart بیندازد. این یک روش قدرتمند برای انتقال پیام، بهویژه به تیمهای همکار است که گاهی اوقات اصرار بیش از حد داشته و هماهنگی کافی ندارند.
مقالات در مورد روندهای صنعت
(مقالات مجلات معروف، رتبهبندیهای معتبر صنعتی، محتوای تولید شده توسط اینفلوئنسرها)
اینفلوئنسرهایی با میلیونها دنبالکننده معمولاً محتوایی تولید میکنند که بهدقت بررسی شده است. بهعنوان مثال، Allie یک اینفلوئنسر تکنولوژی، سرمایهگذار پارهوقت، و شریک VC است که برای میلیونها نفر در لینکدین مینویسد. دنبال کردن صدای برتر صنعت میتواند سرنخهایی درباره عملکرد خوب یا بد محصول شما و همچنین دیدگاههایی درباره روندهای کلیدی صنعت به شما بدهد.
عالی، حالا میدانیم که بهعنوان یک مدیر محصول انواع زیادی از دادهها وجود دارد که میتوانید از آنها استفاده کنید. اکنون، بیایید درباره مراحل مختلف چرخه عمر محصول E2E صحبت کنیم، جایی که ممکن است از این دادهها استفاده کنید.
توفان فکری (Brainstorming)
بله، مدیران محصول عالی حتی برای جلسات توفان فکری نیز آماده میشوند. در طول این جلسات، هدف کشف ایدهها، شناسایی فرصتها و ایجاد فرضیات است. شما میخواهید مشکلات مشتریان، روندهای بازار را درک کنید و از همتیمیهایتان برای راهحلهای احتمالی تأییدیه بگیرید. در این مرحله، بینشهای کیفی را از مصاحبههای کاربری، نظرسنجیها و تحلیلهای رقابتی جمعآوری کنید. به دنبال الگوها، نیازهای برآورده نشده و روندهای در حال ظهور باشید. هدف این است که دادههای کافی برای الهامبخشی تیم ارائه دهید. از ارائه حجم زیادی از دادهها خودداری کنید، به احساسات شخصی یا تعصبات فردی تکیه نکنید، و از رد کردن ایدههای غیرمعمول در مراحل ابتدایی پرهیز کنید.
اجازه دهید تجربه شخصی یکی از دوستان خود را بهعنوان مدیر محصول در بهبود Bing.com در مایکروسافت با شما به اشتراک بگذارم. تمرکز آن روی ایمنتر و اخلاقیتر کردن موتور جستجو بود. در طول یک هکاتون، هدف آن بهبود تجربه جستجو برای نوجوانانی بود که اغلب به دنبال اطلاعات مربوط به خودآزاری بودند. متأسفانه، نتایج جستجو کافی نبودند و حتی گاهی عجیب بودند، مانند نمایش مقالات خبری درباره خودکشیهای افراد مشهور در آن زمان.
با انگیزهای که از این نیاز کاربران گرفت، به تحقیق درباره جستجوهای مرتبط با افسردگی و تنهایی پرداخت و با دقت از نتایج اسکرینشات گرفت. سپس این تصاویر را به همکارانش نشان داد و بحثهای صریحی را آغاز کرد. بهطور شگفتانگیزی، همکارانش بهطور عمیق با این مسئله همدلی کردند. تنهایی و افسردگی بهعنوان موضوعاتی جهانی آشکار شدند.
با هم راهحلهایی را ابداع کردیم و یک قابلیت جستجوی بهبودیافته به نام «پاسخهای سلامت روان» در Bing.com ایجاد کردیم. جالب اینجاست که نوآوریهای آنها توجه Google را جلب کرد و منجر به استفاده از قابلیتهای مشابه توسط آنها شد. جزئیات بیشتری در ادامه برای شما می آورم.
متقاعد کردن ذینفعان
هدف شما این است که حمایت مدیران ارشد، مهندسان و تیمهای چندوظیفهای(cross-functional) را جلب کنید. باید بیزینس کیس (Business Case) محصول خود را به آنها نشان دهید. اگر میخواهید از شما حمایت کنند، باید توضیح دهید که چرا حل این مشکل برای آنها اهمیت دارد. ابتدا یک نمای کلی از شرایط خود ارائه دهید، اما سریعاً وارد جزئیات شوید و فرصت را کمیسازی کنید.
درباره شاخصهایی مانند بازگشت سرمایه (ROI)، هزینه جذب مشتری (CAC)، ارزش طول عمر مشتری (LTV)، و اندازه بازار هدف (TAM) صحبت کنید. همچنین، داستانهای موفقیت کاربران اولیه را جمعآوری کنید. بسیاری از مدیران محصول برای جلسات همراستاسازی، ارائههایی حجیم با دادههای فراوان تهیه میکنند، اما همه آنچه نیاز دارید، میتواند در یک اسلاید خلاصه شود. از بمباران ذینفعان با دادههای زیاد اجتناب کنید. هدف این است که آنها ایده را درک کنند و بدانند چرا باید این مشکل حل شود.
به یاد داشته باشید: ۱۰ روز کار بر روی دادهها به معنای ۱۰ اسلاید نیست - ارائه را کوتاه و ساده نگه دارید، درست مثل یک ترفند فروش!
برمیگردیم به داستان «پاسخهای سلامت روان»
پس از تکمیل مرحله اولیه توفان فکری برای «پاسخهای سلامت روان»، گام بعدی و مهم متقاعد کردن ذینفعان برای تأیید پروژه و اجرای یک آزمون A/B برای اعتبارسنجی فرضیه ما بود. مخاطبان هدف شامل تیمهای مهندسی همکار، طراحان تجربه کاربری (UX)، و دانشمندان داده بودند. انتقال اهمیت حل این مشکل به شکل مؤثر بسیار حیاتی بود. در این شرایط، تنها اسکرینشاتها کافی نبودند. مجبور شدم تا حد ممکن وارد جنبههای فنی شوم.
با همکاری نزدیک با تیم داده، فراوانی این جستجوهای خاص را در Bing کمّیسازی کرده و شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) را برای سنجش موفقیت تعریف کردند. با استناد به بهبودهای گذشته، یک تحلیل فرصت دقیق ارائه کردم که دستاوردهای احتمالی و میزان زمان و تلاش مورد نیاز را به هر ذینفع توضیح میداد. خوشبختانه، همه ذینفعان همراستا شدند و ساخت این تجربه تحولآفرین را آغاز کردند!
ارائه یافتهها به تیم رهبری
پس از انجام تحقیقات و آزمایشها، زمان آن رسیده که بینشهای خود را به اشتراک بگذارید. هدف شما اطلاعرسانی درباره تصمیمات محصول و هدایت بهبودها است. شاید بخواهید از موفقیت یک آزمایش بتا نیز لذت ببرید. به یاد داشته باشید، تیم رهبری صدها مورد از این نوع راهاندازیها را دیده است. اغلب، آنها فقط میخواهند بدانند چه مشکلی وجود دارد و آیا محصول در محیط واقعی بهخوبی عمل میکند یا خیر.
برای ارائه نتایج آزمایشها یا مطالعات کاربردپذیری باید از معیارهای زیر استفاده کنید:
- طراحی آزمایش: اندازه کاربران، توزیع بخشها و غیره.
- معیارهای موفقیت: بهبود در شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI).
- معیارهای ایمنی: نبود تأثیرات منفی بر سایر بخشهای کسبوکار.
- داستانهای موفقیت: اسکرینشاتهای بازخورد مشتریان، مقالات روزنامهها و غیره.
داستان «پاسخهای سلامت روان»
پس از انجام آزمایش A/B برای «پاسخهای سلامت روان»، ذینفعان، تیم رهبری و بخش حقوقی به دلیل مقالهای که توسط Search Engine Land منتشر شد، کنجکاوی نشان دادند. من تصویر کلی را ارائه دادم و بر پیشرفتهای مثبت در KPIها و نبود تأثیرات منفی بر معیارهای ایمنی موتور جستجو تأکید کردم.
یک چالش وجود داشت: هر ذینفع به متریکهای خاصی در سطح صفحه علاقه داشت، اما این اطلاعات باید به گونهای بیان میشد که با دیدگاه کسبوکاری همخوانی داشته باشد. من پس از چندین بار بازبینی و مشورت با اعضای تیم، یک ارائه مختصر و دقیق از دادهها تهیه کردم. نتیجه آن شد که تیم رهبری پاسخ مثبتی ارائه داد و ما سریعاً به مرحله بعدی یعنی راهاندازی محصول حرکت کردیم!
راهاندازی محصول
زمان عمل فرا رسیده است! در مراحل پیش از راهاندازی، باید اطمینان حاصل کنید که همه چیز برای عرضه موفقیتآمیز آماده است. احتمالاً با تیمهای بازاریابی، عملیات، موفقیت مشتری و غیره همکاری میکنید تا راهاندازی به شکلی روان انجام شود. برای این نوع مخاطبان، بهتر است باز هم ارائهها کوتاه و ساده باشند.
ارائه بهروزرسانیهای مکرر درباره KPIها:
وضعیت شاخصهای کلیدی عملکرد را بهطور مرتب با مخاطبان به اشتراک بگذارید.ایجاد داشبوردها برای ذینفعان:
داشبوردهایی طراحی کنید که ذینفعان بتوانند در صورت بروز اشکال یا شکست از آنها برای بررسی استفاده کنند. حتی یک گام جلوتر بروید و یک آموزش برای نحوه استفاده از این داشبوردها ارائه دهید. با این کار، به آنها توانایی تصمیمگیری دادهمحور را میدهید.تنظیم هشدارها و گزارشدهی مکرر:
هشدارهایی برای خود و ذینفعان تنظیم کنید که بر اساس KPIها، معیارهای ایمنی و غیره عمل کنند. گزارشهای مکرر ارائه دهید تا روند مثبت حفظ شود و مشکلات را زود تشخیص دهید. هرگونه پیشرفت مثبت در متریکها را بهصورت ایمیلهای موفقیت برای ذینفعان ارسال کنید.
داستان «پاسخهای سلامت روان»
هنگام آمادهسازی برای راهاندازی «پاسخهای سلامت روان»، متوجه شدم که این تجربه کاربری باید بهصورت تدریجی بهبود یابد. همچنین، این ویژگی باید بهطور یکپارچه با سایر مؤلفههای پلتفرم که خارج از کنترل تیم ما بودند، همزیستی کند. موفقیت این پروژه تنها به راهاندازی محدود نمیشد؛ بلکه باید ارزش آن را پس از راهاندازی نیز حفظ میکردیم.
برای دستیابی به این هدف، با ذینفعانی که بهطور مستقیم تحت تأثیر پروژه ما قرار داشتند، مانند تیم پلتفرم موتور جستجو و تیم محتوای وب، تعامل برقرار کردم. با درک اهداف و معیارهای هر تیم، توانستم دیدگاهی جامع کسب کنم. بر این اساس، یک داشبورد جامع طراحی کردم که نه تنها معیارهایی که در هنگام راهاندازی برای ما مهم بودند را ردیابی میکرد، بلکه معیارهای مرتبط با سایر تیمها را نیز در بر میگرفت. برای این معیارها، نظارت و هشدارهایی تنظیم کردیم تا دید و مسئولیتپذیری مداوم حفظ شود.
این داشبورد همچنان بهعنوان مرجعی ارزشمند برای تمام تیمهای درگیر باقی مانده است.
نمای نهایی وب تجربهای مشابه تصویر زیر دارد.
مدتی بعد، گوگل تجربه مشابهی ارائه داد. این یک تأیید مناسب از تلاشهای ما و ارزشی بود که به کاربر نهایی اضافه کردیم! :)
حالا که میدانید چه دادههایی را استفاده کنید، کی و چگونه آنها را در این مکالمات به کار ببرید، مسیر شغلی شما به عنوان مدیر محصول هرگز مثل قبل نخواهد بود. بهترینها را برای تلاشهای هماهنگسازی شما آرزو میکنم. امیدوارم دادهها همیشه به نفع شما باشد.
علی امینی (مدیر ارشد محصول و مربی چابک)
مطالب مرتبط
هنر مدیریت لانچ محصول: از برنامهریزی تا موفقیت
پله های طلایی برای ارتقا شغلی در محصول
چطور بدهی فنی را مدیریت کنیم؟
چطور تسک ها را اولویت بندی کنیم؟