یه لحظه تصور کن تو یه شرکت نرم‌افزاری بزرگ کار می‌کنی و مدیرعامل میاد میگه: "بچه‌ها باید زودتر محصولارو برسونیم دست مشتری. بازار منتظره!" خب، اینجا تو ذهنت این سوال پیش میاد: آیا فقط باید سریع باشیم؟ یا مهمه که محصولمون واقعاً به درد بخوره؟ یه لحظه مکث می‌کنی. به حرف مدیرعامل فکر می‌کنی و با خودت می‌گی: "باشه، زود برسونیم! ولی اگه چیزی که دست مشتری می‌رسه نصفه‌نیمه باشه چی؟ اگه اون چیزی نباشه که لازم داره، چی؟"

ادامه مطلب

یکی از چیزهایی که توی مسیر کاری‌ام به‌عنوان مدیر محصول خیلی بهم کمک کرده، صحبت کردن با مشتری‌ها بوده. این موضوع انقدر بدیهیه که نیازی به توضیح نداره. حرف زدن با مشتری‌ها یه کار اساسی توی مدیریت محصوله که پایه و اساس خیلی از بخش‌های دیگه‌ی این شغله. بنابراین، مدیرای محصول باید این کار رو جدی بگیرن و توی اولویت قرار بدن، تا جایی که توی لیست کارهای شلوغ‌شون بیاد بالاترین جای ممکن. ولی توی تجربه‌ای که من داشتم، معمولاً این کار نه توی اولویت قرار می‌گیره و نه اون‌جوری که باید، به اهمیتش توجه می‌شه. با توجه به چیزایی که دیدم، این اتفاق دلایل مختلفی می‌تونه داشته باشه:

ادامه مطلب

به عنوان یک مدیر محصول، شما فقط یک شرکت‌کننده در این فرآیند نیستید بلکه رهبر آن هستید. نقش شما فراتر از مرزهای سنتی است و نیازمند این است که بخشی استراتژیست، بخشی ارتباط‌گیرنده، و بخشی پیش‌بین باشید. شما باید تیم‌های متنوعی از مهندسی تا بازاریابی را حول یک چشم‌انداز مشترک هماهنگ کنید. باید واکنش‌های بازار، حرکات رقبا و مشکلات احتمالی را پیش‌بینی کنید. و شاید چالش‌برانگیزتر از همه، باید تصمیمات کلیدی را با اطلاعات ناقص و اغلب تحت فشار زمانی شدید اتخاذ کنید. اگرچه ریسک‌ها بالاست، اما پاداش‌ها نیز قابل توجه‌اند. تلاش‌های شما در مرحله‌ی لانچ می‌تواند مسیر کل چرخه عمر محصول را تعیین کند.

ادامه مطلب

دستیابی به اولین نقش مدیریتی در محصول چالش‌برانگیز است، اما درخشش و پیشرفت سریع در محیطی پرسرعت به مراتب دشوارتر است. زمانی که من به عنوان دستیار مدیر محصول به یک استارتاپ پیوستم، دقیقاً با همین چالش‌ها روبرو شدم: یادگیری حین کار، ایجاد تأثیر مثبت، و اثبات ارزشم. حضور در مراحل اولیه یک استارتاپ یک مزیت بی‌نظیر به من داد: فرصت بر عهده گرفتن مسئولیت‌های سطح بالا از همان ابتدا. در استارتاپ‌ها اغلب مسیرهای مشخصی تعریف نشده‌اند، که به این معناست که فضای بیشتری برای رشد، یادگیری و ایجاد تأثیر وجود دارد. من همیشه به دلیل همین حس مالکیت و اختیار بیشتر، کار در استارتاپ‌ها را انتخاب کرده‌ام.

ادامه مطلب

بلوغ چابکی معیاری است که نشان می‌دهد تیم اسکرام شما تا چه اندازه از شیوه‌های Agile استفاده می‌کند و آن‌ها را بهبود می‌بخشد. تیم شما زمانی در اوج بلوغ است که همه ارزش‌های Agile را به واقعیت بدل می کند. یک تیم بالغ نیز به طور مداوم فرآیندهای Agile را بهبود می بخشد. در مدیریت پروژه، روش شناسی چابک "Agile methodology" رویکردی است که در آن تیم ها بسیاری از نسخه های کاری یک محصول را ارائه می دهند که ارزشی را برای مشتری فراهم می کند.

ادامه مطلب

هنگامی که از چرخه عمر یک داستان کاربر صحبت می کنیم، به معنای مراحل مختلفی است که قبل از اینکه انجام شده در نظر گرفته شود و مقدار مورد نظر را تحویل دهد، از آن عبور می کند. اولین مرحله از چرخه عمر یوزر استوری در Agile زمانی است که الزامات مشتری تعریف می شود و چرخه حیات زمانی به پایان می رسد که داستان کاربر به کاربر تحویل داده شود. این یک ابزار ضروری برای پیگیری چگونگی توسعه محصول و کیفیت آن است. لایف سایکل داستان کاربر نیز برای نظارت بر سرعت پیشرفت محصول ضروری است. یکی دیگر از کاربرد های قابل توجه لایف سایکل یوزر استوری افزایش شفافیت در کار تیم است زیرا فعالیت های آن بیشتر قابل مشاهده است.

ادامه مطلب

با توجه به اینکه اجایل و اسکرام بر مبنای تجربه گرایی بنا نهاده شده است اما قرار نیست همه چیز را تجربه کنیم! تجربه همیشه هزینه دارد، ما می توانیم با استفاده از تجربیات افرادی که هزینه آن را پرداخته اند با تجربه انها آشنا شده و هزینه کم تری برای درک عمیق آن بپردازیم، فهم و درک کافی از این کتاب ها به شما کمک می کند به راحتی در آزمون های PSM شرکت کنید و با امتیاز بالا در آزمون قبول شده و مدرک مورد نظر را اخذ نمایید.

ادامه مطلب

جلسات رترو فرصتی را برای کل تیم اسکرام فراهم می‌کند تا برای مدت کوتاهی از دویدن دست بردارند و کمی اندیشه کنند. Sprint Retrospective بخش زمانبندی شده مشخصی "timebox"، از تیم‌های اسکرام است که می‌توانند آنچه را که در حال رخ دادن است، نحوه کارشان و راه‌های بهتری را برای بهبود شناسایی کنند و برای اجرای این بهبودها برنامه‌ریزی کنند.

ادامه مطلب

در طول برنامه ریزی اسپرینت، سرعت یک تیم به عنوان ورودی برای اسپرینت بعدی استفاده می شود. تیم از داده‌های سرعت(Velocity) استفاده می‌کند و  آن را در اسکرام ارزیابی و سپس بر اساس نتایج بدست آمده سعی می کنند آن را افزایش دهند تا یک ارزش مشخص برای مشتری به ارمغان بیاورند. تیم با ارزیابی سرعت خود در چندین اسپرینت گذشته، می‌تواند یک دید کلی در مورد اینکه چگونه تغییر در یک فرآیند خاص می‌تواند به ارائه ارزش قابل اندازه‌گیری مشتری تأثیر بگذارد، به دست می آورد.

ادامه مطلب